بهتر که رفت، کاش همه می رفتند، همه ی آنهایی که هنرمندند و بودنشان هنر را کدر کرده است، همه ی آنها که هنرشان رو به کمال است و آرمانشان رو به زوال، آنهایی که هنرمندند و دیگر هیچ نیستند، هیچ ...
کاش یک شبه هر که در دل، ذوق رفتن دارد می رفت و هر که شوق ماندن دارد می ماند تا هنر این مملکت نفسی بکشد و از این پوچی رها شود.
سینما را می گویم، سینمایی که متاسفانه با آمدن اصولگرایان هم آثار مبتذل برخی هنرمندان و برخی کارگردانان آن هنوز ادامه دارد!
همه دیدیم و شنیدیم که بانوی جوان سینمای ایران چقدر ذوق زده شد و خود را چه بچگانه به هدر داد و قدم بر فرش قرمز جهنم گذاشت و آنقدر بی ارزش شد که مرا حیف می آید از صرف وقت خودم و شما ...
اما حرف من چیز دیگر است، ترس من چیز دیگر است، من میترسم از آه، آه های حسرتی که ممکن است خیلی از دختران و زنان جوان ما بکشند..." آه خوشا به احوالش، رسید به آنچه می باید رسید" و من بلند و آشکار فریاد میزنم :
ای همه ی خواهران من، گلشیفته پای در راه جهنم گذاشت، شک نکنید.
منبع: هفته نامه یالثارات شماره 501
از باغ می برند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
ز نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند
معلوم الحال مجهول الهویه ( پنج شنبه 87/10/5 ::
ساعت 10:3 صبح)